جدول جو
جدول جو

معنی آمیزه موئی - جستجوی لغت در جدول جو

آمیزه موئی(زَ / زِ)
صفت و حالت و کیفیت و چگونگی آمیزه مو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آمیزه مو
تصویر آمیزه مو
دومو، دومویه، کهل، کسی که موهای سیاه و سفید در سر داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ)
آنکه بعض مویهای سیاه و بعض آن سپید دارد، و آن پس از جوانی باشد. دومو. دومویه. اشمط. شمطاء. با موی جوگندمی:
اگر شاه هر هفت کشور بود
چو آمیزه مو شد مکدر بود.
دقیقی.
کمیژه موی. (تاج المصادر بیهقی).
- آمیزه موی شدن، کمیژه موی شدن. اخلاس. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آمیزه مویی
تصویر آمیزه مویی
حالت و کیفیت آمیزه مو
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بخشی از موهای وی سیاه و بخشی سفید باشد (پس از دوره جوانی) دومویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیزه مو
تصویر آمیزه مو
کسی که موهای سرش جوگندمی (سیاه و سفید) باشد
فرهنگ فارسی معین